یک روز وقتی باب اسفنجی از سر کار به خانه برمی گشته، لوازمی پیدا کرد که مردم دور انداخته بودند. فردای آن روز و روزهای بعد هم کلی وسیله پیدا کرد و تصمیم گرفت آنها را جمع کند و دوباره از
آن ها استفاده کند ولی وسایل آنقدر زیاد بودند که او به تنهایی نمی توانست این کار را
انجام دهد تا اینکه اولین مرکز بازیافت را راه انداخته
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران